- تفت دادن
- تفت دادن گوشت و مانند آن. کمی حرارت دادن تا رنگ آنها بگردد حرارت دادن
معنی تفت دادن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بهم زدن، زیر و رو کردن، بیش از آنچه هست نمودن، لعاب دادن و لفتش دادن
مصافحه کردن، بیعت کردن
امروز و فردا کردن
میزان و تنظیم کردن وضع و حالت و ترتیب نشستن شخص در برابر دوربین عکاسی که غالبا برای رعاین فنی بدستور عکاس صورت میگیرد
هدیه دادن پیشکش دادن ارمغان بردن
متوحش ساختن
کشیک دادن بنوبت
تکیه کردن، استناد کردن
پیچاندن، پیچ دادن
فتیله کردن، پیچاندن نخ و ریسمان و مفتول و زلف
چاره کردن درد، تندرست کردن
پاکیزه کردن
مطابقت دادن، سازش دادن
پیچ و خم دادن رشته، ریسمان، زلف و امثال آن ها
زدودن چیزی و به آن جلا و رونق دادن، پاک و پاکیزه کردن
دست خود را در دست کس دیگر گذاشتن هنگام ملاقات، مصافحه، کنایه از بیعت کردن، پیمان بستن، کنایه از به دست آمدن، حاصل شدن، کنایه از روی دادن، کنایه از میسر شدن
تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن، پشت کردن
کسی یا چیزی را در روی زمین از یک پهلو به پهلوی دیگر گرداندن، غلتانیدن
پیروز گردانیده اظفار مظفر کردن، پیروز کردن
غلتانیدن، یا غلت آواز. بگردانیدن آواز ترجیع صوت تحریر
مزه دادن ایجاد لذت و خوشی کردن، مزه خوش دادن
توم دادن اوام دادن زمان دادن
سازگار کردن مطابق کردن سازگار کردن، مطابق شدن سازگار بودن
((دَ))
فرهنگ فارسی معین
تافتن، پیچ دادن، خماندن، زلف و ریسمان و امثال آن را پیچ و خم دادن، چیزی را در ظرفی فلزی در حرارت آتش بدون آب و روغن سرخ و برشته کردن، پرتو افکندن، روشن ساختن
Orientate
Reprieve
ориентировать